یاحسین

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ایا برای عفیف بودن باید چادری بود؟

28 فروردین 1395 توسط یا زهرا

اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

آیا برای عفیف بودن باید چادری بود؟

گاه گفته می شود که چادر زن، هیچ ربطی به عفاف او ندارد. قلب و دل انسان باید پاک باشد و در غیر این صورت، پوشیدن صد تا چادر هم سودی نمی بخشد. در این راستا، از زبان شعر نیز مدد گرفته شده و برای مثال، می گویند:
چشم و دل را پرده می بایست امّا از عفاف
چادر پوسیده بنیاد مسلمانی نبود
زنان را عصمت و عفّت ضرور است
نه چادر لازم و نه چاقچور است
چه زن خواهد که گردد با تو پیوند
نه چادر مانعش گردد نه روبند
گاهی نیز به زنان روستایی و ایلات استناد شده که با وجود اینکه چادر نمی پوشند، ولی عفیف و پاک هستند.

✅پاسخ:

1. به طور اجمال می پذیریم که ممکن است زنانی باشند که به رغم رعایت حجاب ظاهری و پوشیدن چادر، از نعمت عفاف بی بهره باشند یا در مقابل، زنانی باشند که در عین عفیف بودن، حجاب شرعی را رعایت نکنند. همچنین، درست است که عفیف بودن، با چادری بودن یکی نیست. چادر نوعی از حجاب ظاهری و عفّت، حجاب درونی و باطنی است، ولی نمی توان گفت هیچ ارتباطی بین عفاف و چادر وجود ندارد. مگر می توان رابطه ظاهر و باطن را نادیده گرفت؟

کسی که سیرت و باطنی پاک داشته باشد، آثار این پاکی درونی، خواه ناخواه در اعمال و رفتارش نمایان خواهد شد و در مقابل، متانت در سلوک و رفتار ظاهری و نیز رعایت عفاف در گفتار و کردار، حتّی اگر شده به مرور زمان، بر باطن اثر نهاده و عفت درونی را به همراه خواهد آورد. مگر نه اینکه رنگ لباس بر روان آدمی اثر می گذارد؟ مگر نه اینکه نام افراد در شخصیت درونی آنها تأثیر دارد؟ نوع پوشش ظاهری انسان نیز چنین است.

2. اینکه «دل باید پاک باشد»، مغالطه ای است جاهلانه، نه یک استدلال منطقی. ظاهر هر کس، آینه ای است که باطن او را انعکاس می دهد. به قول معروف «از کوزه همان برون تراود که در اوست.» اگر دلی پاک باشد، به یقین نباید جز رفتار و کردار پاک از آن سرچشمه گیرد، ولی آیا رفتار زشتی چون خودنمایی، عشوه گری و دل و دین ربودن از بیماردلان به واسطه انتخاب نامناسب نوع، مقدار و رنگ پوشش ظاهری، رفتاری است که می تواند از درون پاک برخاسته باشد؟

3. اگر فرض کنیم زنان بی حجاب، عفیف و پاک دامن باشند و به اصطلاح، قلب و دلشان پاک باشد، آیا مردان نیز خواهند توانست هنگام دیدن آنها با آن وضع، قلب و دل خویش را پاک نگه دارند؟ آیا تحریک نخواهند شد، هوس بازی نمی کنند و مزاحم زنان پاک و عفیف نشده و امنیّت آنان را خدشه دار نخواهند کرد؟ نه تنها تجربه که تحقیقات علمی و روان شناسی نیز خلاف این مطلب را ثابت کرده است.


 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

استغفار

27 فروردین 1395 توسط یا زهرا

استغفار
رسول خدا ص خطاب به اصحاب فرمودند : آیا می دانید توبه کننده ی واقعی کیست ؟ آنان گفتند : نه ! سپس حضرت فرمود : *
1) هر گاه انسان به زبان و دل توبه کند ، ولی طلبکاران و ستم کشیدگان را از خود راضی ننماید ، در حقیقت توبه نکرده است !
2) کسی که توبه کند ، ولی به عبادتش افزوده نشود ، او هم توبه نکرده است !
* 3)هر گاه کسی توبه کند ، ولی در لباس و قیافه ی ظاهری او تغییراتی داده نشود ، باز هم توبه نکرده است !
4 ) هر گاه شخصی توبه کند ، ولی روابط قبلی خود را با افراد فاسد همچنان ادامه دهد و آنان را عوض نکند ، گویا توبه نکرده است !
5) هر گاه کسی توبه کند ، لیکن در نشست و برخاست های او ، چهره ی اسلامی مشاهده نشود ، باز توبه ی او اساسی نیست !*
6)هر گاه کسی توبه کند ، ولی در مسائل خانوادگی ، و تربیت فرزند ، اخلاق اسلامی نداشته باشد ، و از راه انحرافی جنسی باز نگردد ، توبه نکرده است !
7) هر گاه کسی توبه کند ، ولی در اخلاق و نیت قلبی او تغییری حاصل نشود ، توبه نکرده است !*
8) هر گاه کسی توبه کند ، ولی انشراح قلب نداشته باشد ، و تنگ نظر و دست بسته داشته باشد ، توبه نکرده است !
9) هرگاه کسی توبه کند و آرزوهایش طولانی باشد و زبانش را حفظ نکند ، توبه نکرده است !*
10) هرگاه کسی توبه کند و اضافی اموال خود را صرف محرومان نکند ، توبه نکرده است !
سپس حضرت فرمودند : هر گاه توبه کننده این صفات دهگانه را رعایت کرد ، براستی او توبه کرده است !
امیرالمومنین ع فرمود : هنگامی که خدا اراده ی خیر برای بنده ای کند ، به هنگام انجام گناه ، او را گوشمالی می دهد تا توبه کند ، ولی اگر بر اثر اعمالش ، بدی و شرّ مقدر شود ، هنگام گناه نعمتی به او می بخشد تا توبه و استغفار را فراموش کند ، و به گناه ادامه دهد ، که در واقع نوعی عذاب مخفیانه و بتدریج است ، چنانکه خداوند می فر

 

 نظر دهید »

توحید در استعانت

21 فروردین 1395 توسط یا زهرا

توحید استعانت از دیدگاه قرآن وسنت

از مهم­ترین مراتب توحید عملی که در سوره­ی حمد با عبارت ایاک نستعین بیان شده توحید در استعانت است که تبیین و توضیح این مرتبه از توحید را متاسفانه کم­تر در نشریات و کتب ملاحظه می­کنیم. لذا با توجه به اهمیت موضوع مطالبی دراین زمینه عرضه می­گردد.

استعانت یعنی درخواست و معونه و کمک­ جوی، و توحید استعانت به معنی این است که درخواست و استمداد فقط از خداوند متعال باشد.

ممکن است این سؤال برای هرکس پیش بیاید که چطور ممکن است استعانت از غیرخدا درست نباشد در حالی که خداوند متعال فرموده:

تعاونوا علی البرّ و التقوی و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان[1]

در راه نیکی و پرهیزکاری همدیگر را یاری و پشتیبانی نمایید و همدیگر را در راه تجاوز و ستمکاری یاری و پشتیبانی نکنید.

در پاسخ به این سوال می­توان گفت:

1- در هر جا که خداوند متعال کمک خواستن از غیر را جایز بداند و ما نیز این کار را انجام دهیم، مثل این است که از خداوند استعانت کرده باشیم، همان طور که اطاعت از کسانی که خداوند متعال لازم می­داند؛ مانند اطاعت از خداست؛ چون خودش فرمان داده است. او که خالق است، آمر نیز هست و امرش مطاع می­باشد.

2- خداوند جهان را خلق کرده و اسباب و مسببات را نیز درآن خلق کرد و ارتباطی میان اسباب و مسببات ایجاد کرد و به بندگانش فرمان داد که برای رسیدن به مسببات، اسباب را به کار برند. که در این جا استعانت از اسباب برای نیل به مسببات، استعانت به غیر نیست.

و در سوره­ی مبارکه­ی کهف آیه­ی 83 تا 85 آمده: و یسألونک عن ذی القرنین قل سأتلوا علیکم منه ذکرا انا مکنا له فی الارض و آتیناه من کل شیئ سببا فاتبع سببا

ای پیامبر، از تو درباره­ی ذوالقرنین می­پرسند. بگو: گوشه­ای از سرنوشت او را برایتان بازگو خواهم کرد، ما به او در زمین قدرت و حکومت دادیم، و وسایل هر چیزی را در اختیارش نهادیم، او هم سبب را پی­گیری کرد، و از وسایل خداداد استفاده کرد.

3- منظور از استعانت در این سؤال و در ایّاک نستعین، استعانت از غیر طریق اسباب است،که اگر خارج از عالم اسباب و مسببات، از غیرخدا طلب و استعانت داشته باشیم و چیزی بخواهیم که با اراده­ی محض و نیروی روحی و قدرت غیبی کاری برای ما انجام دهد؛ استعانت به غیرخدا نموده ایم. چون این کار اختصاص به خداوند متعال دارد و چنین قدرتی را به غیرخودش نداده است.

همان طوری که مشرکین از بت­ها یا اشخاصی هم­چون حضرت عیسی(ع) فرزند، روزی، جلب منفعت و دفع مضرّت و رفع آن را خواسته و قربانی و نذر برایشان انجام می­دادند.

در این­جا بحث به استعانت از اولیاء و رجال صالح کشیده می­شود که خداوند در مورد آن­ها می­فرماید: الا إنّ أولیاء الله لاخوف علیهم و لا هم یحزنون

هان بی­گمان دوستان خداوند ترسی بر آنان (از خواری دردنیا و عذاب درآخرت) نیست. و (بر از دست دادن دنیا) غمگین نمی­گردند.

سپس آن­ها را معرفی کرده و می­فرماید: و الّذین آمنوا و کانوا یتقون[2]

(اولیاء خدا) کسانی هستند که ایمان آورده­اند و تقوی پیشه کرده­اند.

پس، ولیّ کسی است که: اولاً ایمانی صادق و صحیح و بدون شک و شبهه داشته باشد.

 

 نظر دهید »

توحید در توکل

21 فروردین 1395 توسط یا زهرا

توحید و توکل

همه اعمال امام سجاد(ع) بر اساس توحید و توکل بوده است. در این جا به قضی های که تبلور نگاه توحیدی اوست، اشاره می شود: به زهری گفته شد:« زاهد ترین مردم در دنیا کیست؟»

گفت:« علی بن الحسین(ع) چرا که در زمانی که بین او و محمد بن حنفیه در مورد صدقات حضرت علی بن ابیطالب(ع) منازعه ای بود، به او گفتند اگر نزد ولید بن عبدالملک بروی، حتماً تو را از شرّ زبان او نجات خواهد داد. و این در حالی بود که ولید دشمن امام و دوست محمد بن حنفیه بود.»

امام فرمود:« وای بر تو! آیا در حرم خدا (مکه) از غیر خدا چیزی بخواهم؟! من از اینکه دنیا را از خداوند، خالق آن، بخواهم، ابا دارم؛ حال چگونه آن را از مخلوقی مثل خودم طلب کنم؟»

زهری می گوید:« لاجرم خداوند عزّوجل هیبت امام را در دل ولید انداخت و ولید به نفع او و علیه محمّد بن حنفیه حکم کرد.»

خدا شناسی و توحید:

Design : WebHouse

 

 نظر دهید »

توحید در محبت

21 فروردین 1395 توسط یا زهرا

                                                                                                                           توحید در محبت                                                                                                                                                                                                                    می خواهم بگویم که امام مانند ما انسانی است که دارای اختیار است ومی توانداز این مقام سوء استفاده نماید چنانکه خداوند در مورد پیامبر(ص) در قرآن فرموده است که اگر او هم گناه کند و تابع هوای نفس مردم شود به دوزخ افکنده خواهدشد.اما از آنجاکه نیک می داندکه ایشان شایستگی چنین مقامی را دارا هستند(خداوند آنها را با امتحانات سخت در زندگیشان خود تربیت کرده و خوب آماده ساخته است بطوریکه رجس وپلیدی را از وجودشان زدوده است وآنهارا پاک وطاهر و معصوم از گناه و اشتباه نموده است) آنها را به این مقام برگزیده است تا الگویی عالی و کامل برای تمام انسانها باشند. اما با این گفته که آنها معصوم آفریده میشوند و ازهمان اول که متولد می شوند قادر به انجام هیچ گناهی نیستند کاملا مخالف هستم  .و این بهانه خوبی است تا افرادی ، امام را ما فوق انسان معرفی کرده (نه انسان مافوق) و  از اینرو  هر گونه اطاعت و پیروی و  الگو برداری ازایشان راغیرممکن بدانندوازایشان بتهایی بسازندکه فقط باید انها رامدح کردوپرستیداما نباید انها را شناخت.

1. اگر چنين  باشد  كه معصومين تا مدتي معصوم نباشند ( چنان كه برخي از اهل سنت معتقدندكه پيامبران قبل از بعثت يا قبل از بلوغ معصوم نبودند يا ازبرخي از گناهان معصوم نبودند)بايد پذيرفت كه امكان وقوع گناه و حتي وقوع آن در آن دوره باشد در اينصورت شان وجايگاه آن ها زير سئوال مي رود به عبارت ديگر براهين لزوم عصمت معصوم قبل از بعثت و امامت را نيز شامل مي شود.

2. اينكه خداوند چون ميدانست اينان بهترين بندگان ا و هستند وبا اختيارخودشان برترين عبادتها را انجام خواهند داد  و به همين دليل مسئوليت سنگين هدايت بندگان خود را بر دوش آنان گذاشت و براي موفقيتشان امكاناتي  را در اختيار شان گذاشت كه يكي از آن ها عصمت بود باعث سلب اختيار آن ها نمي شود يعني باز آن ها انسان هستند و قادر بر ارتكاب معصيت ولي انجام نمي دهند چنانكه خداوند متعال قادر بر انجام قبيح هست ولي چون حكيم است هرگز آن را انجام نمي دهد بنابراين  ضمن  قبول جملات  ابتدايي شما مبني بر انسان بودن و اختيار داشتن و قادر برانجام گناه بودن ولي هيچ يك  از اين ها با آن چه گفتيم منافات ندارد.

3. خداوند متعال با اراده تكويني رجس و پليدي را از اهل بيت دور كرد و در هنگام نزول آيه برخي از اهل بيت كودكي خردسال بودند و  برخي هنوز متولد  نشده بودند ولي  خداوند اراده كرد رجس و پليدي را از همه آنان دور كند. تاكيد مي شود اين اراده تكويني است .

4. با آن چه گذشت اهل بيت مانند ما هستند در عين حال الگو و اسوه كامل .               
سوال:  با  توجه به این که بایستی دل مومن خانه محبت خداوند باشد  و محبت  هیچ مخلوقی نمی تواند در کنار محبت او (خالق)  قرارگیرد . حال علت  ضرورت محبت  ائمه چیست؟ و مسلمانی که محب خداست چگونه می تواند این کار را بکند و  این که اصلا محبت ائمه چه فواید و تاثیراتی دارد که محبت خدا ندارد؟

امام و پيامبر را هم بايد بخاطر خدا دوست داشت يعني چون رسول و ولي خدا هستند و محبوب و محب گويند بايد به آنان محبت ورزيد. بقيه افراد هم چنين اند يعني اگر  همسر و پدر و مادر و اقوام  و دوستان  را بخاطر  خدا دوست داشته  باشيم اين  محبت ها عمل عبادي و مأجور بوده و در واقع محبت خداست .

شايد گفته باشيم محبت  نمي تواند موضوع امر و نهي قرار گيرد و تنها  مقدمات  آن  و نتايجش  مورد نظر است بنابراين محبت اهل بيت  زماني  امكان دارد كه انسان  خدا  و اوليايش را شناخته باشد و ثانيا از اوامر الهي اطاعت كندوگرنه محبتي كه مورد امر قرآن و روايات بوده ست واقعا تحقق نيافته است .

توحيد در محبت يكي از شاخه هاي توحيد در ربوبيت است و مفهومش اين است كه هر محبتي براي خدا باشد.

به دريا بنگرم درياته بينم

به صحرا بنگرم صحراته بينم

به هر جا بنگرم كوه و در و دشت

نشان از قامت رعناته ببینم

 

 نظر دهید »

آزمایش های خداوند

06 دی 1394 توسط یا زهرا



د. راه پیروزى بر مشکلات‏

گفتیم که خدا عادل است وناگوارى‏ها گاهى به خاطر آزمایش و شکوفا شدن استعدادهاى درونى ما مى‏باشد، اینک ببینیم باید چکار کنیم تا در برابر بلاها و حوادث، موفّق و پیروز شویم؟

راه‏هایى که قرآن به ما ارائه مى‏دهد از این قرار است:

1- داشتن جهان‏بینى الهى‏

قرآن در مدح افراد با ایمانى که در برابر سختى‏ها صبور هستند مى‏فرماید: اینها به خاطر داشتن جهان‏بینى الهى، در مواجهه با حوادث مى‏گویند: ما براى خدا هستیم، استقلالى از خود نداریم، طلبى هم از او نداشته‏ایم، وجود ما و نعمت‏هاى ما همه و همه از اوست و ما امانتدارى بیش نیستیم.علاوه بر اینکه دنیا محلّ عبور است، جایگاه همیشگى ما نیست تا بگوییم: چرا رفتیم؟ ما با مرگ به سوى او مى‏رویم و هرگز نابود نمى‏شویم، «انّا لِلّهِ وَ انّا الَیهِ راجِعُونَ» « بقره، آیه 156» مرگ و زندگى فرقى نمى‏کند، محلّ ما عوض مى‏شود ولى خود ما محو نمى‏شویم.

این دید و جهان‏بینى، انسان را براى برخورد صحیح با حوادث آماده مى‏کند.

2- آگاهى از سنّت‏هاى الهى‏

قرآن مى‏فرماید: شما انسان‏هاى امروز متفاوت از انسان‏هاى پیشین نیستید که بدون هیچ آزمایش و رنج و زحمتى به بهشت برسید، بلکه باید همچون امّت‏ها و شخصیّت‏هاى دیگر در جریان سخت‏ترین حوادث قرار گیرید و آزموده شوید. «ام حَسِبْتُم ان تَدخُلُوا الجَنَّةَ و لَمّا یَأتِکُم مَثَلُ الَّذینَ خَلَوا مِن قَبلِکُمْ مَسَّتْهُم البَاساءُ و الضَّراءُ و زُلزِلُوا حَتّى یَقُولَ الرَّسُولُ و الَّذینَ آمنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصرُ اللّهِ الا انَّ نَصرَ اللّهِ قَریبٌ» « بقره، آیه 214» آیا گمان مى‏کنید که وارد بهشت مى‏شوید بدون اینکه با حوادث امّت‏هاى پیشین برخورد کنید؟! مؤمنان قبل از شما مردمى بودند که انواع سختى‏ها به آنها رسید تا جایى که اضطراب همه آنان را فرا گرفت و پیامبر و مؤمنان گفتند: کجاست یارى خدا؟ آگاه باشید یارى خدا نزدیک است.

این آیه مى‏گوید: در طول تاریخ افراد با ایمان و حق‏طلب دچار سخت‏ترین ناملایمات شده‏اند، اکنون نوبت شماست. بنابراین، نه ناگوارى‏ها تازگى دارد و نه تنها شما هستید که گرفتار این سختى‏ها و مشکلات شده‏اید؛ این یک سنّت الهى است که باید طى شود، قرآن مکرّر مى‏فرماید: «وَ اذکُر فِى الکِتابِ …» « مریم، آیه 41 و 51» تاریخ پیامبران و امّت‏هاى پیشین را یاد کنید تا فکر نکنید ناگوارى‏ها براى شما بوده است. آنگاه به پیامبر مى‏فرماید: تو نیز مانند سایر انبیا صبور باش. «فَاصبِر کَما صَبَرَ اولُوا العَزْمِ مِنَ‏ الرُّسُلِ» « احقاف، آیه 35»

آرى، انسان اگر بداند که ناگوارى‏ها، هم یک قانون و سنّت است و هم عمومى و همگانى، آمادگى بیشترى پیدا مى‏کند، ما در ماه رمضان که همه مردم روزه هستند، خیلى راحت روزه مى‏گیریم، چون عموم مردم در آن ماه روزه هستند، امّا در غیر ماه رمضان، روزه گرفتن سخت و دشوار است.

قرآن که فرمان روزه مى‏دهد، مى‏فرماید: اى مؤمنان! خیال نکنید این دستور مخصوص شماست، بلکه بر تمام امّت‏هاى پیشین هم روزه واجب بوده و آنها هم روزه مى‏گرفته‏اند. «یا ایّها الّذینَ آمنوا کُتِبَ علیکم الصّیام کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِن قَبلِکُم» « بقره، آیه 183»

3- آشنایى با صابران و چگونگى صبرشان‏

اطلاع از استقامت پیشینیان یکى از رمزهاى موفّقیت در برخورد با حوادث است. قرآن در این زمینه بسیار سخن گفته و الگوها و مدل‏هاى صبر و استقامت را از افراد و امّت‏هاى پیشین بیان کرده است. قرآن مى‏فرماید: پیامبران الهى دربرابر سرسخت‏ترین مخالفان خود مى‏گفتند: «وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما آذَیْتُمُونا» « ابراهیم، آیه 12» ما در برابر آزار شما استقامت خواهیم کرد.

چنانکه ساحرانى که به دعوت فرعون براى مقابله و محکوم کردن حضرت موسى آمده بودند همین که به حقّانیّت موسى پى بردند، ایمان آوردند و در برابر تهدیدات فرعون گفتند: «فَاقْضِ ما انْتَ قاضٍ انَّما تَقضى هذِهِ الحَیاة الدُّنیا» « طه، آیه 72» هر کارى مى‏توانى و هر حکمى مى‏خواهى در باره ما اجرا کن، ما راه خود را پیدا کرده‏ایم و از مسیر حقّ دست بر نمى‏داریم.

آرى، علم به تاریخ گذشته، در صبر و بردبارى انسان بسیار مؤثّر است، همان‏گونه که علم به اسرار آینده در صبر و تحمّل انسان اثر مى‏گذارد، حضرت خضر به موسى گفت: چون تو از اسرار حوادث و کار من خبر ندارى، صبر و تحمّل نخواهى کرد. «و کَیفَ تَصبِر عَلى ما لَم تُحِطْ بِه خُبراً» « کهف، آیه 68» ولى موسى پاسخ داد: ان شاءالله صبر مى‏کنم.

امّا تجربه نشان داد که بى‏خبرى از اسرار سبب شد کاسه صبر موسى لبریز شده و به کارهاى به ظاهر ناحقّ حضرت خضر اعتراض کرده و از آن حضرت جدا شود.

4- توجّه به حضور خدا

اگر انسان بداند و باور داشته باشد که خداوند بر تمام اعمال و رفتار و حتّى افکار او آگاه است و در همه حال حاضر و ناظر بر اوست، در برابر مشکلات صبر کرده و سختى‏ها بر او آسان و گاهى شیرین شده و خود به استقبال آن خواهد رفت.

خداوند به موسى و هارون علیهما السلام مى‏گوید: شما نزد فرعون بروید و سخن حقّ خود را به گوش او برسانید و او را به یکتاپرستى دعوت کنید، بدانید من با شما هستم، کارتان را مى‏بینم و گفتگوهایتان را مى‏شنوم. «انَّنى مَعَکُما اسْمَعُ وَ ارى‏» « طه، آیه 46»

چنانکه خداوند براى عذاب قوم نوح و نجات افراد با ایمان، به حضرت نوح دستور داد که زیر نظر ما کشتى بساز. «و اصْنَعِ الفُلکَ بِاعْیُنِنا» « هود، آیه 37»

حضرت نوح همین که ساختن کشتى را شروع کرد، کفّار او را مسخره کرده و گفتند: گویا پیامبرىِ شما نگرفت و اکنون دست به نجّارى زده‏اى! ولى چیزى که موجب مقاومت حضرت نوح در برابر این طعنه‏ها مى‏شد، همان جمله خداى متعال بود که تو پیش چشم ما هستى و کار تو زیر نظر ماست. چنین ایمان و بینشى روح استقامت را در انسان زنده مى‏کند.

5- توجّه به پاداش الهى‏

از جمله مواردى که روح استقامت را در انسان زنده کند، توجّه به آثار مثبت و اجر و پاداش الهى است، زیرا تحمّل سختى‏ها، بزرگ‏ترین پاداش دنیوى و اخروى را براى انسان در بردارد، در قرآن نمونه‏هاى فراوانى از این امتیازها به چشم مى‏خورد.

6- استمداد از صبر و نماز

پنجمین نیرو و اهرمى که مى‏تواند در انسان استقامت آفرین باشد، استمداد از صبر (روزه) و نماز و عبادت است، قرآن مى‏فرماید: «اسْتَعینُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلوةِ» « بقره، آیه 45 و 153»

در سوره اعراف نیز مى‏خوانیم: «وَ اسْتَعینُوا بِاللّهِ» از خدا کمک بگیرید. چنانکه در حدیث آمده است که حضرت على علیه السلام به هنگام برخورد با ناگوارى‏ها، با نماز از خداوند استعانت مى‏نمود.

نماز، انسان بى‏نهایت کوچک را با خداى بى‏نهایت بزرگ و موجود ضعیف را با تواناى بى‏نهایت متّصل مى‏کند و در پرتو نماز و یاد خدا دل آرام مى‏گیرد. «أَلا بِذِکرِ اللّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوب» « رعد، آیه 28»



 نظر دهید »
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

یاحسین

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • سیاسی
  • تاريخي
  • اعتقادی
  • اعتقادی
  • تاریخی
  • سیاسی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس