توحید در استعانت
توحید استعانت از دیدگاه قرآن وسنت
از مهمترین مراتب توحید عملی که در سورهی حمد با عبارت ایاک نستعین بیان شده توحید در استعانت است که تبیین و توضیح این مرتبه از توحید را متاسفانه کمتر در نشریات و کتب ملاحظه میکنیم. لذا با توجه به اهمیت موضوع مطالبی دراین زمینه عرضه میگردد.
استعانت یعنی درخواست و معونه و کمک جوی، و توحید استعانت به معنی این است که درخواست و استمداد فقط از خداوند متعال باشد.
ممکن است این سؤال برای هرکس پیش بیاید که چطور ممکن است استعانت از غیرخدا درست نباشد در حالی که خداوند متعال فرموده:
تعاونوا علی البرّ و التقوی و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان[1]
در راه نیکی و پرهیزکاری همدیگر را یاری و پشتیبانی نمایید و همدیگر را در راه تجاوز و ستمکاری یاری و پشتیبانی نکنید.
در پاسخ به این سوال میتوان گفت:
1- در هر جا که خداوند متعال کمک خواستن از غیر را جایز بداند و ما نیز این کار را انجام دهیم، مثل این است که از خداوند استعانت کرده باشیم، همان طور که اطاعت از کسانی که خداوند متعال لازم میداند؛ مانند اطاعت از خداست؛ چون خودش فرمان داده است. او که خالق است، آمر نیز هست و امرش مطاع میباشد.
2- خداوند جهان را خلق کرده و اسباب و مسببات را نیز درآن خلق کرد و ارتباطی میان اسباب و مسببات ایجاد کرد و به بندگانش فرمان داد که برای رسیدن به مسببات، اسباب را به کار برند. که در این جا استعانت از اسباب برای نیل به مسببات، استعانت به غیر نیست.
و در سورهی مبارکهی کهف آیهی 83 تا 85 آمده: و یسألونک عن ذی القرنین قل سأتلوا علیکم منه ذکرا انا مکنا له فی الارض و آتیناه من کل شیئ سببا فاتبع سببا
ای پیامبر، از تو دربارهی ذوالقرنین میپرسند. بگو: گوشهای از سرنوشت او را برایتان بازگو خواهم کرد، ما به او در زمین قدرت و حکومت دادیم، و وسایل هر چیزی را در اختیارش نهادیم، او هم سبب را پیگیری کرد، و از وسایل خداداد استفاده کرد.
3- منظور از استعانت در این سؤال و در ایّاک نستعین، استعانت از غیر طریق اسباب است،که اگر خارج از عالم اسباب و مسببات، از غیرخدا طلب و استعانت داشته باشیم و چیزی بخواهیم که با ارادهی محض و نیروی روحی و قدرت غیبی کاری برای ما انجام دهد؛ استعانت به غیرخدا نموده ایم. چون این کار اختصاص به خداوند متعال دارد و چنین قدرتی را به غیرخودش نداده است.
همان طوری که مشرکین از بتها یا اشخاصی همچون حضرت عیسی(ع) فرزند، روزی، جلب منفعت و دفع مضرّت و رفع آن را خواسته و قربانی و نذر برایشان انجام میدادند.
در اینجا بحث به استعانت از اولیاء و رجال صالح کشیده میشود که خداوند در مورد آنها میفرماید: الا إنّ أولیاء الله لاخوف علیهم و لا هم یحزنون
هان بیگمان دوستان خداوند ترسی بر آنان (از خواری دردنیا و عذاب درآخرت) نیست. و (بر از دست دادن دنیا) غمگین نمیگردند.
سپس آنها را معرفی کرده و میفرماید: و الّذین آمنوا و کانوا یتقون[2]
(اولیاء خدا) کسانی هستند که ایمان آوردهاند و تقوی پیشه کردهاند.
پس، ولیّ کسی است که: اولاً ایمانی صادق و صحیح و بدون شک و شبهه داشته باشد.