دلايل ورود اسرا به كربلا در اربعين.....
دلایل ورود اسرا به کربلا در اربعین
چه دلائلی بر امکان ورود کاروان اسیران به کربلا در روز اربعین وجود دارد؟
به چند دليل، امكان ورود اهل بيت حسينى(عليه السلام) را در اربعين اول به كربلا نمى توان
به كلّى انكار كرد، بلکه با بررسی آنها و جمع بین اقوال ورود آنها به کربلا تقویت می شود:
1. تصريح مورّخانى قبل از سيد بن طاووس: هرچند برخى از محققان گفته اند كه اين سخن
نخستين بار توسط سيد بن طاووس در قرن هفتم مطرح شد، ولى جستجوى تاريخى نشان مى
دهد، پيش از آن بزرگوار و يامعاصر با وى ديگران نيز اين مطلب را ابراز داشته اند، كه در
اينجا به برخى ازآنان اشاره مى كنيم:
الف) ابوريحان بيرونى (متوفاى 440 ق) در الآثار الباقيه مى نويسد: «دربيستم ماه صفر بعد
از خروج اهل بيت از شام، سرهاى مبارك شهدا به كربلا آورده شد و كنار بدن ها دفن
گرديد».(1)
ب) عماد الدين طبرى آملى (متوفاى اوايل قرن ششم) در كتاب بشارةالمصطفى به آن تصريح
كرده است؛ وى در اين كتاب پس از نقل ماجرای زيارت جابر و عطيه آورده است: در اين ميان
جمعيتى را ديدند از مسيرشام به كربلا نزديك مى شود. جابر به عطيه گفت: برو ببين اينها چه
كسانى هستند؟
عطيه رفت و برگشت و به جابر گفت: اى جابر، برخيز و از حرم رسول خدا(صلى الله عليه
وآله) استقبال كن؛ چراكه حضرت زين العابدين(عليهالسلام) به همراه عمه ها و خواهرانش
میآيند.جابر برخاست و با سروپاى برهنه به استقبال آن كاروان شتافت؛ وقتى كه به امام زين
العابدين(عليه السلام) نزديك شد، امام به او فرمود: «أَنَْتَ جابرٌ»؛ (تو جابرى؟) پاسخ داد:
آرى، امام فرمود: «يا جابِرُ هيهُنا وَ اللهِ قُتِلَتْ رِجالُنا، وَ ذُبِحَتْ أَطْفالُنا، وَ سُبِيَتْ نِساؤُنا، وَ حُرِّقَتْ
خِيامُنا»؛ (اى جابر به خدا سوگند! اينجا مردان ما كشته شدند، اطفال ما سربريده شد، زنان ما
اسير گرديده و خيمه هاى ما سوزانده شد).(2)
ج) ابن نما (متوفاى اواخر قرن هفتم) در مثير الاحزان ماجراى ورود اهلبيت(عليهم السلام) به
كربلا و ملاقات با جابر را با صراحت نقل كرده است.(3)
بنابراين، مطابق نقل ها، ورود اهل بيت(عليهم السلام) در اربعين اوّل به كربلا بعيد به نظر
نمى رسد.
2. الحاق سرهاى شهدا به بدن ها: همچنين برخى ديگر از صاحب نظران هر چند به اين
مطلب(ورود اهل بيت در اربعين به كربلا) تصريح نكرده اند، ولى لازمه سخنانشان مطلب فوق
است. آنان كه مى نويسند: امام سجاد(عليه السلام) سر مبارك امام حسين(عليه السلام) را به
كربلا آورد و به بدن پدر بزرگوارش ملحق كرد. و يا مى نويسند: سر مباركش به كربلا
برگردانده شد، هرچند نام امام سجاد(عليه السلام) را ذكر نكرده اند. اين سخن با ضميمه اين
نكته كه ورود آن حضرت به كربلا را، جز در اربعين حسينى ننوشته اند، والحاق سر نيز فقط
توسط آن حضرت صورت گرفت، مى توان نتيجه گرفت كه ورود آنان به كربلا و الحاق سرها
در همان بيستم صفر بوده است به پاره اى از این اقوال اشاره مى كنيم:
الف) شيخ صدوق (متوفاى 381 ق) مى نويسد: «امام سجاد(عليه السلام) با اهل بيت(عليهم
السلام) به همراه سرهاى مبارك شهيدان (از دمشق)خارج شدند و سرهاى مقدس را به كربلا
بازگردانند و(به خاك سپردند)».(4)
ب) فتّال نيشابورى (متوفاى 508 ق) نيز مى نويسد: «خَرَجَ عَليُّ بْنُالْحُسَيْنِ(عليه السلام)
بِالنِّسْوَةِ، وَ رَدَّ رَأْسَ الْحُسَيْنِ إلى كَرْبَلاءَ»؛ (امام على بن الحسين(عليه السلام) همراه با زنان،
سر امام حسين(عليه السلام) را به كربلا بازگرداند).(5)
ج) ابن شهر آشوب (متوفاى 588 ق) نيز در مناقب، اعاده سر مطهر امام حسين(عليه السلام)
را به بدنش ذكر كرده است.(6)
د) عالم بزرگ اهل سنّت سبط بن جوزى (متوفاى 654 ق) نيز مى نويسد:«لاَْشْهَرُ أَنَّهُ رُدَّ إلى
كَرْبِلاءَ فَدُفِنَ مَعَ الْجَسَدِ»؛ (قول مشهورتر آن است كه سر مبارك آن حضرت به كربلا آورده شد
و در كنار پيكر مطهرش دفن گرديد).(7)
هـ) علاّمه مجلسى نيز مى نويسد: «مشهور ميان علماى اماميه آن است كه سر مبارك آن
حضرت كنار پيكر شريفش به خاك سپرده شد و اين كارتوسط امام على بن الحسين(عليه السلام)
انجام گرفت».(8)
و) شبلنجى عالم بزرگ اهل سنت نيز مى نويسد: «اماميه معتقد است بعداز چهل روز از
شهادت امام حسين(عليه السلام) سر مطهر آن حضرت به بدنش در كربلا ملحق شد».(9)
بنابراين، با توجّه به اين نكته كه سرهاى شهدا به كربلا بازگردانده شد و آن هم توسط امام
سجّاد(عليه السلام)صورت گرفت و در كنار بدن هاى مطهّربه خاك سپرده شد و از سوى ديگر
نقل نشده است كه آن حضرت پس ازورود به مدينه، سرها را به كربلا آورده باشد و يا كاروان
را به مدينه فرستاده و خود به تنهايى به كربلا آمده باشد؛ مى توان از آن استفاده كرد كه امام
سجّاد(عليه السلام) همراه خواهران و عمه ها و ديگر بازماندگان حادثه عاشورا به كربلا آمده
است (همانگونكه شيخ صدوق و فتّال نيشابورى به آن تصريح كرده اند) و ضمن دفن سرهاى
شهيدان، بار ديگر با شهداى كربلا تجديد خاطره نمودند؛ هرچند در پاره اى از اين نقل ها نيامده
است كه آن روز، بيستم صفر و يا با روز ورود جابر بن عبدالله همراه بوده است،
امّا در پاره اى ديگر از نقل ها به آن تصريح شده است (مانند سخن ابوريحان بيرونى) و آنها كه
انتقال سرها را به كربلا آورده اند، نيز تاريخ ديگرى ذكر نكرده اند؛ لذا با توجه به سخن كسانى
كه معتقدند ورود اهل بيت(عليهمالسلام) به كربلا در بيستم صفر بوده، مى توان نتيجه گرفت كه
الحاق سرها توسط امام سجاد(عليه السلام) همراه ديگر اعضاى كاروان در همان روز اتفاق
افتاده است.
نكته قابل توجه ديگر آن كه در روايات متعددى آمده است كه آسمان و زمين چهل روز پس از
شهادت امام حسين(عليه السلام) بر آن حضرت گريستند؛(10) ممكن است اين غم و اندوه
آسمان و زمين كه از روزشهادت سالار شهيدان اتفاق افتاد، تا روزى كه سرها به بدن ها ملحق
شد،ادامه داشت و پس از چهل روز كه اين كار انجام شد، كائنات قرار و آرام يافتند!
3. سنّت زيارت اربعين: مى دانيم كه از سنّت هاى بيستم صفر و اربعينحسينى زيارت اربعين
امام حسين(عليه السلام) است. در روايتى از امام حسن عسكرى(عليه السلام) آمده است:
«نشانه هاى مؤمن پنج چيز است:
به جا آوردن پنجاه و يك ركعت نماز در هر شب و روز (17 ركعت نمازواجب و 34 ركعت
نافله) و زيارت اربعين (امام حسين(عليه السلام)) وانگشتر بر دست راست نهادن، و پيشانى را
به هنگام سجده، بر خاك گذاردن و بسم الله الرحمن الرحيم را در نماز بلند گفتن».(11)
همچنين براى اين روز زيارت مخصوصى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است.(12)
از گذشته دور تا زمان ما، هر زمان كه شيعيان فرصتى پيدا مى كردند،روز اربعين حسينى را
به كربلا مى رفتند و با شور و هيجان و اخلاص،آن حضرت را زيارت مى نمودند. در اين سال
ها نيز ميليون ها عاشق دلسوخته، اربعين را به كربلا مى روند و شهيدان كربلا را زيارت مى
كنند.
اكنون پرسش آن است كه چرا چنين زيارتى در اين روز مستحب شمرده شد؟
مرحوم علاّمه مجلسى در زاد المعاد مى نويسد: «چون جابر كه ازبزرگان صحابه بود، اساس
اين كار را گذاشت، مى تواند دليل فضيلت زيارت آنحضرت در اين روز شده باشد» ولى با اين
حال، احتمال مى دهد وجوه ديگرى داشته باشد كه بر ما مخفى است.(13)
امّا به نظر مى رسد كه نمى تواند اين همه اهتمام نسبت به زيارت اربعين وآن را از علائم
مؤمن شمردن و نقل زيارت نامه اى مخصوص از سوى امام صادق(عليه السلام)، به صرف
زيارت آن حضرت از سوى جابر بن عبدالله انصارى در اربعين باشد؛ به ويژه آنكه زيارت
اربعين ويژه امام حسين(عليه السلام) است و درباره هيچ يك از ديگر معصومان چنين
زيارتى وارد نشده است. بلكه همانطور كه دانشمند بزرگ و محقّق شهيرابوريحان بيرونى گفته
است: «وَفِي الْعِشْرينَ رُدَّ رَأْسُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام)إلى جُثَّتِهِ حَتّى دُفِنَ مَعَ جُثَّتِهِ، وَ فيهِ زِيارَةُ
الاَْرْبَعينَ»؛ (در بيستم صفر سرمطهّر امام حسين(عليه السلام) به پيكرش بازگردانده شد و
همراه آن به خاك سپرده شد و در همين روز زيارت اربعين وارد شده است)،(14)زيارت
اربعين پس از الحاق سر آن حضرت به بدنش در روز بيستم صفر، سنّت گرديد و مى دانيم سر
مبارك آن حضرت توسط امام سجاد(عليه السلام) به كربلا آورده شد؛ لذا به نظر مى رسد كه
اين همه اهميّت زيارت اربعين نه به خاطر زيارت آن حضرت توسط جابر عبدالله انصارى در
چنين روزى است، بلكه به سبب الحاق سرهاى شهدا در اين روز توسط امام سجاد(عليه
السلام) و زيارت آن قبور پاك، توسط امام(عليه السلام) و كاروان حرم حسينى در اربعين است
و اين عمل، از شعائر مهم شيعه و در كنار 51ركعت نماز و سجده بر خاك، مطرح شد.
از اين رو، علاّمه مجلسى در زادالمعاد مى نويسد: «مشهور آن است كه سبب تأكيد زيارت آن
حضرت در اين روز، آن است كه امام زين العابدين(عليه السلام) با ساير اهل بيت در اين
روزبعد از مراجعت از شام به كربلاى معلّى وارد شدند و سرهاى مطهّر شهداء را به بدن هاى
ايشان ملحق كردند».(15) هرچند خود او ورود آنها را در بيستم صفر به كربلابعيد مى داند،
ولى سخنان وى نشان مى دهد كه در زمان مرحوم علاّمه مجلسى نيز اين نكته مشهور بوده است
كه اهميت زيارت اربعين، به سبب زيارت شهداى كربلا و الحاق سرها به بدن ها توسط امام
زين العابدين(عليهالسلام) بوده است.
در نتيجه با توجه به اين نكته كه اربعين فى حدّ نفسه امتيازى ندارد، آنگونه كه شب هاى جمعه
و نيمه شعبان و ليالى قدر و عيدَيْن و عرفه، برسايرايام و ليالى امتياز دارند، بايد در اربعين امام
حسين(عليه السلام) حادثه ويژه اى اتفاق افتاده باشد كه آن را از ساير روزهاى قبل و بعدش
ممتازساخته باشد و اين جز با الحاق سرهاى شهدا به بدن هايشان و زيارت قبورشهدا توسط امام
سجاد(عليه السلام) و كاروان همراه، نمى تواندباشد.(16)
پی نوشت:
(1). الآثار الباقيه، ص 331، (مطابق نقل مقتل الحسين مقرّم، ص 363).
(2). رجوع كنيد به: اعيان الشيعه، ج 4، ص 47. (شرح حال جابر بن عبدالله انصارى).
(3). مثير الاحزان، ص 107، جعفر بن محمد بن جعفر معروف به ابن نماى حلّى حدود سال 680 وفات يافت. (اعيان الشيعه، ج 4، ص 156) و با سيد بن طاووس كه وفاتش سال 664 است، معاصر بوده است.
(4). امالى صدوق، مجلس 31، ص 168، ح 4، (خَرَجَ عَليُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) بِالنِّسْوَةِ وَرَدَّ رَأْسَ الْحُسَيْنِ إِلى كَرْبَلاءَ).
(5). روضة الواعظين، ص 192 .
(6). مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 85 .
(7). تذكرة الخواص، ص 150.
(8). بحارالانوار، ج 45، ص 145.
(9). نورالابصار، ج 2، ص 44 .
(10). رجوع كنيد به: بحارالانوار، ج 45، ص 206، ح 13; ص 210، ح 18; ح 22 و ح 23.
(11). مصباح المتهجد، ص 787 و اقبال، ص 589.
(12). رجوع كنيد به: مفاتيح نوين، زيارت اربعين، (ص 393).
(13). زاد المعاد، ص 402.
(14). الآثار الباقية، ص 331.
(15). زادالمعاد، ص 402.
(16). گرد آوري از کتاب: عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، امام على بن ابى طالب عليه السلام، قم، 1388 ه. ش، ص 629.